بعد از اینکه قرآنها جمع میشود، بچهها سفره را پهن میکنند و کاسههای آبگوشت را دست به دست میرسانند به بزرگترها و بعد هم یکییکی مینشینند تا غذایشان را با نان سنگک داغ نوش جان کنند. هر شنبه برنامه بچههای مسجد امامحسین (ع) در محله شقایق یک همین است؛ بعداز نماز مغرب و عشا دوره قرآن دارند و بعد هم سفره شام.
بانی این سفرهها هم نمازگزاران مسجد هستند که میخواهند بچهها را تشویق کنند که بهصورت مرتب در جلسات دوره قرآن شرکت کنند. یکی از افرادی که در حد توانش هم هزینه شام را متقبل میشود و هم مسئولیت درستکردن و حتی شستن ظرفها را خودش برعهدهمیگیرد، صدیقه حیدرنژاد است که مسجدیها و اهالی محل، او را به اسم خانم نوروزی میشناسند.
چادرش با کش، به مقنعه بلندی که تا زیر آرنجش را پوشانده چسبیده تا راحت بتواند کار کند. گوشت کوبیدهها را ظرف میکند و با لبخند میگوید: مادرجان! از این سفرهها حاجت میگیریم. قربان امامحسین (ع) بروم که هرچه برایش نذر کنی، صدبرابرش را به زندگیات برمیگرداند.
فاتحهای برای همسر خدابیامرزش میخواند و میگوید: شوهرم کارگر آستان قدس بود و نان بابرکت و حلال به خانه میآورد. با اینکه کم بود، همیشه برکت داشت و این برکت را از سفرهداری امامحسین (ع) میدانست.
صدیقهخانم از بیستسال قبل که همسرش فوت شد، همان راه را ادامه داد و با حقوق کارگری حداقل ماهی یک بار مسئولیت سفره دوره قرآن مسجد را قبول میکند. رو میکند به بچههایی که سر سفره نشستهاند و میگوید: خودم دو تا پسر دارم که هر دویشان اهل و صالح هستند. وقتی به سن ازدواج رسیدند رفتم حرم و گفتم یا امام رضا (ع)، من در مسجد جدت سفرهداری و خادمی میکنم. تو هم بچههایم را عاقبت بهخیر کن که هیچ چیزی جز مؤمن و صالحبودن فرزندانم نمیخواهم.
وقتی از او میپرسم عاقبت بهخیری فرزندانت را در چه چیزی میبینی با خندهای شیرین، گوشی همراهش را برمیدارد، عکس عروس و نوههایش را در حرم امام رضا (ع) نشان میدهد و میگوید: عاقبت بهخیری یعنی داشتن همسر خوب که فرزندان صالح تربیت کند. امام رضا (ع) به برکت همین سفرهداریها دو تا عروس خوب نصیبم کرد که هر دو تحصیلکرده و مؤمن و کدبانو هستند. نتیجهاش هم دو نوه هستند که همراه من به مسجد میآیند و در همه کارها کمک میکنند.
نوروزی امین خیرانی است که میخواهند نذوراتشان به دست نیازمندان واقعی برسد. یکی از کارهای همیشگی او رساندن کمکهای نقدی مردم به افراد نیازمند است. او اعتماد مردم را هم از برکت خدمت به امامحسین (ع) میداند.
با اینکه سن و سالی از او گذشته است، خودش دیگ خالی را میبرد توی آشپزخانه مسجد تا بشوید. پسربچهها میآیند تا کمکش کنند. میگوید: مادرجان! بروید ظرفهای خالی را جمع کنید. با لحن محکمی که خستگی در آن دیده نمیشود، ادامه میدهد: از هیچ کاری برای امامحسین (ع) دریغ نمیکنم.
* این گزارش چهارشنبه ۲۳ خردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۷۳ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.